۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

چرا به جوک رشتي مي خنديم ؟

              یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش
جامعه شناسی در دانشگاه تهران
 
"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."

چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟


هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.

حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.

در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.

حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.

حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.

مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!

در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.

اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.

دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.

آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.

این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.

برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم.

***
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
***

پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!

ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟

۷ نظر:

  1. من اگر واسم این اتفاق پیش بیاید خیلی منطقی هر دوشون را خفه می کنم!

    پاسخحذف
  2. نوشته تون عاليه و به عنوان سراغازى براى نقد فرهنگهاى بد ايرانى قابل ستايش، متاسفانه در بالاترين به علت تحريم مثبت ندادم ولى دورادور دستتون رو ميفشارم

    پاسخحذف
  3. خیلی عالی بود. من چون اصلیتم گیلانی هست، ریشه ی این جوک هارو سعی کردم که پیدا کنم، شاید براتون جالب باشه:
    وقتی کشتی رانی و روابط با کشورهای اطراف خزر رونق گرفت، اولین جایی که تحت تاثیر فرهنگ باز روسیه و اروپا قرار می گرفت گیلان بود، این درست زمانی بود که حتی مردم پایتخت نشین به شدت مذهبی بودن، کاملا طبیعی بود، وقتی یه تهرانی که فکر میکرد از همه سر تره، میومد تو گیلان و میدید که زن و مرد خیلی باهم راحت هستن و توی خونه و بین خانواده کسی چادر سرش نمیکنه، متعجب میشد و بعدشم واسه اینکه بگه هنوز سرتر از یه شهرستانیه به رشتی ها و گیلانی ها میگفت بی غیرت.
    البته اگر بخوایم دلیل باز بودن فکر گیلانی هارو بررسی کنیم باید به عقب تر از این هم برگردیم، به زمانی که همه ی ایران زیر شمشیر اعراب تسلیم شد ولی مردم گیل و دیلم و تالش تا سالها اجازه نفوذ تازی ها رو به سرزمین شون ندادن، به همین خاطر زیاد به مسائل مربوط به اسلام اهمیت نمیدادن و نمیدن، حتی اگر به جنبش های 90سال اخیر ایران هم نگاه کنید، میبینید که طرفداران احزاب سکولار تو گیلان بیشتر از دیگر حزب ها بوده.

    پاسخحذف
  4. به جناب سیاوش اینکه این جکها و ساخته شدنشان را به یک شهر و یک مردم نسبت دهیم اشتباه است.مشخصا در بین بیشتر مردم ایران اینگونه دیدگاهی نسبت به ناموس وجود دارد و هر کدام از اینها میتوانستند سازنده اینگونه جکها باشند.اما موارد سیاسی نیز بی تاثیر نبوده.به نظر من مردمی که این روشن فکری برایشان قابل هضم نبوده و به تمسخر میپرداختند.همانطور که برخی رفتارهای مردم غرب با زنانشان حتی برای من قابل درک نیست و شده است که بهشان خندیده ام اما شاید اگر درست بنگریم رفتار من نسبت به استاندارد مضحکتر باشد!
    من گیلانی نیستم اما ببینید کمترین میزان فرار دختران از خانه کمترین خودکشی در بین زنان و مشخصا کمترین فشار به زنان در گیلان است و این نه نشانه بی غیرتی بلکه نشانه فکر روشن مردم آن دیار است.وقتی فیلمهای آمریکایی را میبینیم واقعا دیده میشود این مسئله غیرت جزو سخیفترین مسائل روزشان است.متاسفانه در ایران مردمی که خودشان در بند فکر متعصب خودشان هستند مردمی که این تعصبات را تا حدودی کنار گذاشتند و زن را برده جنسی خود نمیدانند را به سخره میگیرند.مردم گیلان همیشه جزو روشنفکران جامعه ایران بوده اند و مشخصا ذهن تعصبی و بسته ای ندارند و این از نگاهشان به زن معلوم است.در یک سفر به گیلان میتوانید ببینید که زنان گیلانی کاملا همپای مردانشان در جامعه هستند و این را مدیون فکر باز مردان آن دیار هستند در حالی که متاسفانه در شهرهای مذهبی یا شهرهایی مثل کردستان یا خوزستان آمار خودکشی و خودسوزی و دختران فراری سر به فلک میکشد و اگر جکی هم گفته شود به نظرم بهتر است برای اصلاح رفتار مردم آن دیار گفته شود نه مردمی که رفتارشان بهتر از سایرین است!

    پاسخحذف
  5. از مردها چه توقعی دارید؟ لقمه بگذارن دهن تون؟
    چرا مردها شدن دانشمند؟ کاشف؟ مخترع؟ چرا مردها تونستن کشور بسازن؟ چرا زن ها موقعی که خواستن قصد شون رو عملی کنن به جای اندیشه از ترفند کرشمه و طنازی و خود فروشی به خواسته هاشون رسیدن؟ حتی ملکه هام اینجوری بودن!
    حالا چرا بعضی زن ها (حتی ایرانی) امروزه مخترع شدن؟ چون تلاش کردن و فهمیدن پنجه به ریسمان نامرئی کشیدن و یک خدای مجازی ساختن تا بیاد اون ها رو نجات بده فکری پوچ و بیهوده ست.

    این نا فرهنگی و ناموس پرستی هم که گریبان ماست مال ما نبوده. خودتون خواستگاهش رو می دونید. به زور به ما دادن و همون مردهای پیشرو مثل دُمل خوش خیم تو بدن مملکت تو این وضع موندن و جرأت و جسارت و شعور رو وام دادن به شیطان و هی دم از خدا خدا می زنن!!!! زن ها هم که فهمیده تر از اون ها. زن ها احساسات منفی دارن! که خیلی مخربه! پسر یک مادر اگر جلاد باشه مادر حاضره برای زنده موندن این جلاد پرورده شده فرزندان دیگران رو قربانی کنه!!! این چه احساس کثیفیه؟ انسان باید انسانیت رو دریابه! یک سوزن به خود، یک جوال دوز به دیگران شرافت مندانه تره!

    زن ها اگه می خوان پیشرفت کنن باید:
    1- به جای احساساتی (منفی) و ترسوانه برخورد کردن با پدیده ها شجاعانه و عقلانی و خردمندانه برخورد کنن! رو موضوعات فکر کنن، برای پیش برد فکر و کارهاشون تأملانه برخورد کنن. با وقار باشن. یه جور برخورد نکنن که مردها بگن این ها بی مغزن! نادانن! ارزش مشورت ندارن!
    2- به جای خونه نشینی و بت ساختن و آویزان شدن به توهم به تکاپو بپردازن، ورزش کنن، کارهای سخت مثل مردان انجام بدن، پشت مردشون پنهان نشن، نگذارن مردها قلاده گردن شون بندازن و مثلا تو خیابون یا هر مکانی دست شون رو بکشن تا دیگران رد بشن یا باهاشون برخود نکنن یا محکم بگیرن شون و با این عمل خر منشانه به دیگران بگن این مال منه!!! برابری جنشی رو به فرزندان دختر و پسر خودشون و دیگران با ایجاد فعالیت جسمی و روحی یکسان آموزش بدن. دیگران رو از خانواده ی خود بدونن تا تو جامعه متحد و هم فکر باشن
    اگر این دو مورد مهم رو که مثال هم زدم در زندگی زنان عملی بشه ظرف 3 نسل آینده مساوی نبودن حقوق زن و مرد امری خنده دار خواهد بود.

    پاسخحذف
  6. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  7. درود;

    محکوم کردن زن به دلایلی که در بالا گفته شد بی اساسه. چون اولا جنس زن طرز تفکر و کمالش فرق میکنه(مرد=دور نگری بیشتر- زن=نزدیک نگری بیشر (و نه به معنای کوته نگری)در ثانی واقعا در تاریخ شرایط سخت تری داشته( نگهداری خانواده و بچه و دور بودن از اجتماع و...)
    در ضمن در مورد جوکهای رشتی هم اصولا در جایی که منطق نتونه پیروزیشو بر تعصب نشون بده مورد سخره قرار میگیره. همونطور که ابلهانی بیسواد قدرت درک این مسئله رو ندارند و برای فرار از اصل قضیه مسخرش میکنند. و البته که در گیلان هم حرمت خانواده اصل مهمیه و با یه روسری نزاشتن زیر سوال نمیره.

    پاسخحذف